
- سال گذشته، خانوادهام برای شکرگزاری به یک هتل تفریحی تمامپذیر در مکزیک سفر کردند.
- اگرچه منحرف شدن از سنتهایمان عجیب بود، اما زمان فوقالعادهای را سپری کردیم.
- در واقع، امسال نیز شکرگزاری را در همان هتل خواهیم گذراند.
سال گذشته، در حین شام عید پاک یک ایدهٔ دیوانهانه به ذهنم رسید: «اگر بهجای پختن غذا برای شکرگزاری، به مکزیک میرفتیم؟»
اتاق ساکت شد و من مطمئن نبودم که این خوب است یا بد.
من در یک خانوادهٔ سنتی پورتوریکویی بزرگ شدم، جایی که شکرگزاری در خانه با خانواده و دوستان سپری میشود و غذاهای سنتی فراوانی مثل پاستلِس و پرنیل خورده میشود.
بنابراین، وقتی به همه گفتم که میخواهم شکرگزاری را در یک هتل تفریحی تمامپذیر در مکزیک بگذرانم، ذهنشان را بهپرت کرد. اما من حتی تصور نمیکردم که این شروع یک سنت جدید خانوادگی باشد.
تغییر سنتهایمان سخت بود اما ارزشش را داشت
خانوادهام برای نسلها شکرگزاری را به همان شیوه برگزار کردهاند، بنابراین پیشنهاد تغییر کارها جسورانه بود. این یعنی شکستن سنتی که چندین دهه ادامه داشته است.
اما آمادهسازی یک وعده کامل – و گاهی تمام یک آخر هفته از غذاها – برای خانوادهای که هر سال بهنظر میرسد بزرگتر میشود، خستهکننده شده است. فکر نداشتن آشپزی و نظافت بهمدت یک هفته فوقالعاده بهنظر میرسید.
تصمیمگیری آسان نبود. میدانستیم همه نمیتوانند به ما بپیوندند و ما نمیتوانیم از برخی از غذاهای مورد علاقهمان در این جشن لذت ببریم، غذاهایی که هر سال منتظرشان هستیم.
اما وعدهٔ روزهای تنبلی با نوشیدن مارگاریتا در ساحل، غذاهای دلخواه بینهایت، و عدم نیاز به یکبار هم زحمت کشیدن، بیش از حد جذاب بود که ردش کنیم.
پس از اینکه همه قانع شدند، بلیطها رزرو شد، کیفها بسته شد و ما همه بهوقتسعود، بهسلامت، به یک هتل در ریویرا مایا یک روز پیش از شکرگزاری رسیدیم. جمعاً ۱۶ نفر بودیم، از خواهرزدهٔ هفتسالهام تا عمویم هفتاد ساله.

روز را صرف نوشیدن نوشیدنیهای سرد کنار استخر، چرت کوتاه پس از پروازهای زودرس، و گفتگوهای پرشور دربارهٔ برنامههای روز بعد کردیم.
در روز واقعی جشن، ما بازیهایی روی ساحل انجام دادیم، در دریای گرم شنا کردیم، تاکوی تازه خوردیم، و بعدازظهر به مهمانی کنار استخر پیوستیم. احساس شکرگزاری نداشتیم، زیرا معمولاً این روز را در آشپزخانه میگذرانیم تا همه چیز را برای شام بزرگ آماده کنیم – اما همین بخشی از جادو بود.
بله، ما در ایام تعطیلات در خانه وقت میگذرانیم، میخندیم، میخوریم و تا نیمهٔ شب کارائوکه میخوانیم. اما همیشه کسی باید آشپزی کند، تمیزکاری کند و همه چیز را بهپیش ببرد. نداشتن این دغدغهها به ما آزادی داد تا فقط خوش بگذرانیم و از حضور یکدیگر لذت ببریم.
با این حال، یکی از دشوارترین موارد در کنار گذاشتن سنت، رها کردن راحتی غذاها و عادات آشنایی است که عادت کردهایم.
در آنجا بوقلمون یا پرنیل نبود؛ بلکه ما شام را در رستوران فیوژن هتل خوردیم. من ریسوتوی خرچنگ گرفتم، همسرم فیله مینیون سفارش داد و والدینم ماهی روز را انتخاب کردند. همه چیز به جز بوقلمون داشتیم و این برایمان کافی بود.
با این حال، احساس میکردیم مانند هر شکرگزاری دیگری بود. خندیدیم، شوخی کردیم و داستانهایی را مثل اینکه در خانه بودیم بهاشتراک گذاشتیم.
اگرچه جشنگیری بدون حضور برخی از پسرعموهای مورد علاقهام سخت بود، اما مطمئن شدم که از طریق FaceTime با آنها ارتباط برقرار کنم.
ما حتی توانستیم یکی از سنتهای مورد علاقهمان را با چرخش جدیدی اجرا کنیم — رقص پس از شام برای سوزاندن کالریها. اما این بار، بهجای رقص در سالن نشیمن، به دیسکو ساکت رفتیم. اگرچه کاملاً مشابه نبود، اما بودن همراه هم و رقص تمام شب در کشوری دیگر همچنان حس خانه را منتقل میکرد.
نمیتوانم صبر کنم تا امسال دوباره این کار را انجام دهم

وقتی به خانه برگشتم، فکر میکردم این یک بار و تمام است. سرگرمکننده بود اما سنت، سنت است و نمیخواهیم آن را خراب کنیم. هرگز در یک میلیون سال فکر نمیکردم که دوباره این کار را انجام دهیم.
سپس، امسال، در گردهمایی سالانهٔ آخر هفتهٔ چهارم ژوئیه، عمهام پرسید که آیا دوباره برای شکرگزاری به مکزیک میرویم یا نه.
من و همسرم به یکدیگر نگاه کردیم و گفتیم: «بهنظرم».
و اکنون اینجاییم، آمادهٔ سپری کردن شکرگزاری برای دومین سال پیاپی در یک هتل تمامپذیر در مکزیک. و تقریباً مطمئن هستم که این آخریناش نخواهد بود — ما همیناکنون در حال نگاه کردن به تاریخهای سال آینده هستیم.