پس از سفر گسترده به پرطرفدارترین مقاصد جنوب شرق آسیا، پنانگ، مالزی، بهعنوان ترکیبی کامل از غذاهای شگفتانگیز، فرهنگ قابل قدم زدن و زندگی محلی اصیل، بدون فشارهای توریستی برجسته میشود.

پس از سه ماه سفر با کولهپشتی در جنوب شرق آسیا تنها با یک راهنمای فرسوده Lonely Planet و اینترنت وای‑فای هتلهای نامطمئن، مردم همیشه از من میپرسند: کجا باید بروم؟
تایلند؟ واضح است که شگفتانگیز است. ویتنام؟ تحولآفرین. بالی؟ با وجود شلوغی، هنوز ارزش دارد. اما یک مکان وجود دارد که تمام نگرش من نسبت به سفر را کاملاً تغییر داد؛ مقصدی که دو بار به آن بازگشتام و بهطور واقعی به هرکس که میپرسد توصیه میکنم.
پنانگ، مالزی.
میدانم چه فکری میکنید. مالزی همان توجه و هیجانی که به تایلند یا اندونزی دارد، ندارد. اینجا معمولاً بهعنوان نقطه عبوری برای مقصدهای دیگر شناخته میشود؛ مردم ممکن است یک روز در کوالالامپور بگذرانند و سپس پروازی به مقصدهای «جالبتر» بگیرند. من هم در اولین سفرم همینکار را انجام دادم.
اما پنانگ متفاوت است. بهویژه جورجتاون. این شهر ثبتشده در فهرست یونسکو که بر روی جزیرهای در سواحل غربی مالزی قرار دارد، بهطرزی تمام ویژگیهای دلخواه جنوب شرق آسیا را در خود دارد و بدون خستگی ناشی از گردشگری در مقاصد پرطرفدار، شما را جذب میکند.
غذا بهتنهایی بلیط هواپیما را توجیه میکند
اجازه دهید با مهمترین نکته شروع کنم: صحنهٔ غذا در پنانگ بینظیر است. نه تنها در جنوب شرق آسیا بلکه در هر نقطهای از جهان. من در بازارهای شبانه بانکوک، غرفههای خیابانی هانوی و وارونگهای بالی غذا خوردهام و هیچکدام با آنچه در جورجتاون پیدا میکنید قابل مقایسه نیست.
این شهر در تقاطع فرهنگی شگفتانگیزی قرار دارد که در آن غذاهای چینی، هندی و مالایی قرنها پیش بههم پیوستند و ترکیبی کاملاً نوین خلق کردند. اگر به هر مرکز غذاهای خیابانی وارد شوید، بین چار کواِیتئو، لاسا آسام، ناسی کندار و روتی چنای انتخاب میکنید؛ همه توسط افرادی ساخته شدهاند که دهههاست به تکطبقۀ خود میپردازند.
یک هفتهٔ کامل را در بازار غذای خیابانی کیمبرلی صرف کردم. هر شب. غذای «دک کواِی چپ» آنجا در رویاهایم حضور دارد. نکته مهم این است که یک وعدهٔ کامل به همراه نوشیدنیها تقریباً شش دلار هزینه دارد. برخی مکانها حتی ستاره میشلین دریافت کردهاند و همچنان کمتر از هزینهٔ یک بوریتو در خانه میپردازید.
تنوع همان چیزی است که شما را جذب میکند. در یک وعده، سوپ کواِیتئو در یک کافهٔ چینی میخورید؛ در وعدهٔ بعدی در یک رستوران تامیلی کاری روی برگ موز میچشید؛ سپس برای دسر «سندول» میخورید چون هوا سوزان است و نیاز به چیزی سرد و شیرین دارید. هر وعده گویی کشفی کوچک است.
قابل قدم زدن بهنحوی که اکثر شهرهای آسیایی ندارند
شهرهای جنوب شرق آسیا میتوانند خستهکننده باشند؛ ترافیک، آلودگی، و هرجومرج عبور از خیابان بدون اینکه دوچرخهسواری یا موتورسواری شما را سینهکوبی کند. جورجتاون این انرژی را دارد اما در مقیاس انسانی.
در واقع میتوانید اینجا قدم بزنید. تمام منطقهٔ میراث جهانی یونسکو در حدود یک قطر دو مایلی جا میگیرد. هر روز صبح از مهمانخانهام بیدار میشدم، به یک کوپیتیا برای صبحانه میرفتم، در خانههای قبایلی و معابد پرسه میزدم، برای ناهار به یک غرفهٔ فروشغذای خیابانی میرفتم، به دیوارهای هنری خیابانی سر میزدیم، و قبل از شام دوباره به مهمانخانهام برمیگردیدم تا چرت کوتاهی بزنم؛ بدون اینکه یکبار هم نیاز به استفاده از تاکسی احساس کنم.
معماری همانطور که قدم میزنید، داستان را برای شما روایت میکند. ساختمانهای استعماری بریتانیایی در کنار خانههای تجاری چینی، فروشگاههای ادویهفروشی هندی و مساجد مالایی قرار دارند. همه بههم پیوستهاند. بافت خیابانها بهگونهای است که گمشدن حس سازندهای دارد، نه سرراست بودن.
و بهطور واقعی امن است. حتی در نیمه شب بهتنهایی برای خوردن چار کواِیتئو میرفتم و یکبار هم احساس ناامنی نکردم. این برای شهری با این همه شخصیت نادر است.
صحنهٔ مهاجران و دیجیتال نومادها واقعی است اما آزاردهنده نیست
برخی مکانها وقتی تعداد زیادی خارجی به آن میآیند خراب میشوند. میدانید چه میشود: کافی شاپهای گرانقیمت در هر گوشه، قیمتها بالا میروند، بومیان رانده میشوند. پنانگ بهنحوی از اینچنین جلوگیری کرده است.
در پنانگ جامعهای از مهاجران وجود دارد. در کافی شاپها دیجیتال نومادها، بازنشستگان مهاجر از استرالیا یا بریتانیا و مسافرانی که توقف دو روزهشان را به دو ماه گسترش دادهاند، دیدهام. اما هرگز حس نمیشود که شهر بهطور کامل به آنها تعلق داشته باشد؛ همچنان برای بومیان، به زبان بومی، با قیمتهای بومی است.
این تعادل بهطور شگفتآوری دشوار است که پیدا شود. بانکوک بیش از حد توریستیک است. اوبود حسی دارد که گویی برای اینستاگرام بازسازی شده است. پنانگ بهعنوان خود باقی میماند و خارجیان میتوانند در آن شرکت کنند بدون اینکه بر آن مسلط شوند.
وای‑فای قوی است، فضاهای کار مشترک موجودند، هزینهٔ زندگی بهحدی است که میتوانید در حین تجربهٔ کیفیت زندگی بالا، پسانداز کنید. من با افرادی مواجه شدم که ماهانه ۴۰۰ دلار برای آپارتمانهای مناسب در فاصلهٔ پیادهروی از همه چیز پرداخت میکردند.
نزدیک به طبیعت بدون قربانی کردن زندگی شهری
یکی از نکات شگفتانگیزی که مرا تحتتاثیر قرار داد، این بود که چقدر آسان است هنگامی که نیاز دارید از شهر فرار کنید. پارک ملی پنانگ در نوک شمالی جزیره، حدود ۳۰ دقیقه از جورجتاون فاصله دارد. میتوانید از دل جنگل به سواحل مخفی بروید که احتمالاً تنها شما آنجا هستید.
یک روز سفری به قطار فانیکولار تپهٔ پنانگ داشتم و بعدازظهر را در مسیرهای کوهستانی بالای شهر پرسه زدم، به تنگهٔ مالاکا نگاه میکردم در حالی که میمونها با شک و تردید از درختها به من نگریستند. هوا خنکتر بود، مناظر شگفتانگیز بود و در غروب دوباره به شهر بازگشتم و در یک غرفهغذای خیابانی غذا خوردم انگار هیچچیزی رخ نداده باشد.
جزیره همچنین دارای باغ ادویهٔ گرمسیری، مزرعههای پروانه، معابد کوچک در دامنههای تپه و سواحل شمالی است که تقریباً بدون توریست هستند. این ترکیبی نادر است که انرژی شهری را با فرصتهای طبیعی ترکیب میکند، بدون اینکه مجبور باشید بین این دو انتخاب کنید.
عمق فرهنگی چیزی است که میتوانید احساس کنید نه اینکه فقط بخوانید
به مکانهای زیادی سفر کردهام که «فرهنگ» آنها بهنظر میرسید برای گردشگرها ساخته شده است؛ شما به معبد میروید، عکس میگیرید، سوغاتی میخرید و ادامه میدهید. پنانگ اینگونه نیست.
معابد اینجا فضای فعال عبادی هستند. میگذرم پیش معبد کوآن یین تنگ و مردم را میبینم که بخاری میسوزانند، نذر میکنند و صادقانه دعا میکنند. همانطور که مساجد، کلیساها و خانههای قبایلی همه در همان موقع استفاده میشوند، نه فقط بهعنوان نمایش.
هنر خیابانی که اکنون پنانگ بهخاطر آن مشهور شده است، در اصل یک پروژهٔ هنری محلی بود و نه یک حقهٔ توریستی. نقاشیهای ارنست زاکارِوِسیک هنوز ارزش کشف شدن دارند، اما آنچه بیشتر دوست داشتم قطعات تصادفی در کوچهپسکوچهها بود که هیچراهنمایی بهآنها اشاره نمیکرد. میتوانید بهصورت تصادفی آنها را پیدا کنید، اگر بخواهید عکاسی کنید و سپس ادامه دهید.
«لیتل ایندی» شبیه به هند واقعی فشرده در چند بلوک است. همانطور که منطقهٔ چینچینی نیز هست. اینها نسخههای تمپارکی نیستند، بلکه محلههای زندهای هستند که مردم در آنها خرید میکنند، میخورند و کار میکنند. بهعنوان بازدیدکننده، چیزی واقعی را میبینید نه بستهبندی شده.
از شما تقاضای خاصی ندارد
چیزی که بیشتر تحسین میکنم دربارهٔ پنانگ این است که احساس کمفشار بودن آن چقدر شگفتانگیز است. فهرست «بایدها» یا برنامهٔ فشردهای که باعث میشود حس کنید باید همهچیز را ببینید وجود ندارد. کسی بهطور سرسختانه سعی نمیکند تورهای گرانقیمت بفروشد؛ حس اینکه اگر یک نیمروز بیکار بگذرانید چیزهایی را از دست میدهید، اصلاً وجود ندارد.
میتوانید بههر اندازه ساختاری که میخواهید داشته باشید. بعضی روزها همه چیز را دور زمانهای غذا برنامهریزی میکنم، در غرفههای خاصی غذا میخورم. روزهای دیگر بدون مقصد خاص پرسه میزنم، فقط بوی جالب یا نمای رنگارنگ فروشگاهها مرا جذب میکند.
شهر هر دو رویکرد را پاداش میدهد. بهقدری فشرده است که همیشه چیز جالبی پیدا میکنید، اما بهقدری آرام است که هرگز حس عجله ندارید. این ترکیب در مقاصد پرطرفداری که ماشینسازی گردشگری فشار میآورد تا همیشه کاری برای بهاشتراکگذاری داشته باشید، نادر است.
چرا اینجا کار میکند در حالی که مکانهای دیگر اینطور نیستند
فکر میکنم دلیل جذابیت پنانگ برای بسیاری این است که دقیقاً آنچه از سفر به جنوب شرق آسیا میخواهید بدون بارهای سنگین همراه بهدست میآورد؛ غذاهای شگفتانگیز، فرهنگ جذاب، مردم مهربان، هزینههای کم و راحتی در سفر، در حالی که از زیرساختهای پراسترس توریستی شهرهایی مثل بانکوک یا بالی دور میمانید.
پنانگ کشفنشده نیست؛ بسیاری آن را میبینند. اما هنوز بهحدی که گردشگری کل شهر را تغییر دهد نرسیده است. این همچنان عمدتاً یک شهر مالزیایی است که بازدیدکنندگان را خوشآمد میگوید، نه یک مقصد توریستی که مالزیاییها در آن زندگی میکنند.
فضای آن بهراستی آرام است. هیچکس شما را تحت فشار قرار نمیدهد، هیچکس قضاوت نمیکند که چطور زمانتان را میگذرانید و ریتم زندگی شما را تشویق میکند تا آرام باشید، نه اینکه چکلیستها را پر کنید.
نکات نهایی
من نمیگویم پنانگ باید بهجای تایلند، ویتنام یا اندونزی در برنامهٔ سفر شما باشد. این مکانها به دلایل خودشان فوقالعادهاند. اما اگر به دنبال مکانی هستید که بهترین بخشهای سفر به جنوب شرقآسیا را بدون خستگی داشته باشد، پنانگ بهروشهای مختلفی من را هر روز شگفتزده میکند.
اینکه هنوز نسبتا زیرنظر است، آن را بهتر میکند. دیگران برای فضا رقابت نمیکنید، قیمتها بالا نیستند و اطرافتان افرادی با تجربهٔ دقیقاً مشابه شما نیستند.
پس وقتی مردم از من میپرسند که در جنوب شرق آسیا کجا بروند، من به آنها میگویم پنانگ. نه بهخاطر جلوههای ظاهری یا مناسب اینستاگرامی یا شهرت در فهرست آرزوها، بلکه بهدلیل اینکه این مکان جایی است که در نهایت متوجه شدم مردم وقتی میگویند «جایی درست است» چه معنا دارند.
چند روز رزرو کنید. احتمالاً مدت اقامتتان طولانیتر خواهد شد.